نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده‌ خدیجه آرین



 

کوششهایی که برای تمیزِ بین مشاوره و روان درمانی صورت گرفته، کاملاً موفق نبوده است. بعضی فکر می‌کنند که مرزبندی این دو ضروری نیست و برخی دیگر آن را ضروری و اساسی می‌دانند. بعید است که یک کارشناس ارشد مشاوره، خود را روان درمانگر بداند و حتی احتمال اینکه به او اجازه داده شود تا به عنوان یک روان‌درمانگر کار کند نیز ضعیف است. بسیاری از روان‌شناسان و روانپزشکان علاقه ندارند که آنها را مشاور خطاب کنند. اما هنگامی که کار مشاوره توضیح داده می‌شود آنها اعتراف می‌کنند که در برخی از روشها یکسان عمل می‌کنند. آنچه که به این مشکل می‌افزاید افزایش مشاوران جدیدی است که برخی از آنها عبارتند از مشاوران اتومبیل‌های دست دوم، مشاور املاک، مشاوران سرمایه‌گذاری و مشاوران عزاداری و غیره.
آیزنگ (1) 1961 تلویحاً روان درمانی را به عنوان یک فن ناشناخته که برای حل مشکلات نامشخص و با نتایجی غیرقابل پیش‌بینی به کار می‌رود تعریف نمود که برای این تکنیک آموزش بسیار سخت و دشواری توصیه شده است.
ولبرگ (2) 1967 به گونه‌ای جدی روان درمانی را به عنوان «درمان مشکلات هیجانی با استفاده از ابزار روانشناختی» تعریف نمود که در آن یک شخص آموزش دیده تعمداً یک رابطه حرفه‌ای را با توجه به اهداف زیر با بیمار خود برقرار می‌سازد:
الف. برطرف کردن، تغییر دادن یا به تأخیر انداختن نشانه‌های بیماری.
ب. میانجیگری در الگوهای آشفته رفتار.
ج. ارتقای رشد و تکامل شخصیت مثبت.
تیلر (3) می‌گوید «مشاوره واژه‌ای است که هر کس آن را می‌فهمد اما هیچ دو نفری آن را یکسان درک نمی‌کنند. حتی میان کسانی که حرفه مشاوره دارند گرچه توافق وجود دارد، اما اجماع در بین آنها نیست. انجمن مشاوران مدارس آمریکا (ASCA) (4) که بخش ذیربط انجمن راهنمایی و نیروی انسانی آمریکا (APGA) (5) است. مشاوره را به عنوان یک رابطه محرمانه، مقبول، بدون ارزشیابی، مجاز و رودررو تعریف می‌کند که در آن مشاور معلومات و توانایی‌های خود را به کمال می‌برد تا به شاگردان کمک کند تا مسائل و مشکلات خود را به طریق بهتری حل کنند در حالی که شاگردان در حالت عادی و بدون کمک مشاور با رضایت کمتری آنرا حل می‌کنند. (لافری (6)، استریپلینگ (7) و فیتز جرالد (8)، 1965، صفحه 99) در سال 1980 کمیسیون اعطای گواهینامه (APGA) قوه‌ی مقننه را تشویق نمود که به مشاوران برای انجام مشاوره‌های خصوصی گواهینامه بدهد. کار مشاوره در چارچوب مفاد این لایحه بدین صورت تعریف می‌شود... کاربرد روشهای مشاوره و دیگر رشته‌های وابسته به علوم رفتاری که به فرد کمک می‌کند و به او می‌آموزد تا مشکلات خود را حل کرده و تصمیم‌گیری‌های شغلی، حرفه‌ای، در رابطه با رشد شخصی، ازدواج و یا دیگر مسائل مربوط به روابط بین فردی اتخاذ نماید. کمیته صدور گواهینامه «انجمن مشاوران بهداشت روانی آمریکا» (AMHCA) (9) مشاوره‌ی تخصصی را به این صورت تعریف نمود. فرایند کمک به افراد یا گروهها از طریق رابطه یاری دهنده به منظور نیل به بهداشت روانی مطلوب از طریق سازگاری و رشد شخصی و اجتماعی به منظور جلوگیری از آثار تضعیف کننده برخی اختلالات جسمانی و هیجانی درونی فردی (10) و میان فردی (11) (1979، صفحات 24 – 23) بخش روانشناسی مشاوره «انجمن روان شناسان آمریکا» (12) (APA) در سال 1968 مشاوره را به عنوان کار با افراد یا گروههایی که نگرانی‌های شخصی، اجتماعی، آموزشی و حرفه‌ای دارند تعریف نمود. بنابراین به طور خلاصه تعاریف مشاور انجمن راهنمایی و نیروی انسانی آمریکا (APGA) و انجمن روان‌شناسان آمریکا کاملاً شبیه به هم است. هر دو یک مشاور آموزش دیده را کسی می‌دانند که با نگرانی‌ها، تضادها و اضطرابهای مربوط به تصمیم‌گیری‌های شخصی اجتماعی و تربیتی سروکار دارد.

تفاوتهای احتمالی بین مشاوره و روان درمانی

بنابراین آیا تفاوتی بین مشاوره و روان‌درمانی وجود دارد؟ کوشش برای پاسخ نهایی به این سؤال با موفقیت کمی روبرو بوده است. برومر و شوستروم (13) (1977) اظهار داشتند که مشاوره و روان درمانی هر دو در دو سوی انتهایی یک خط قرار دارند بر این اساس می‌توان اهداف، مراجعان، شاغلان به این کار و روشهای دو خدمت مشاوره و روان‌درمانی را از یکدیگر متمایز ساخت.

هدفها

هان (14) و مک‌لین (15) (1955) اظهار داشتند که مشاوره حالت پیشگیری دارد و روان‌درمانی با درمان سروکار دارد. مشاوره بیشتر با درماندگی‌های موقعیتی سروکار دارد. در حالی که روان‌درمانی با تغییر سازمان شخصیت سروکار دارد. البته مراجعی که نیاز به تغییر سازمان شخصیت دارد احتمالاً ممکن است به کمک‌هایی در زمینه درماندگی موقعیتی نیز نیازمند باشد.

مراجعان

کوششهایی در زمینه متمایز کردن مشاوره از روان درمانی براساس عملکرد مراجع صورت گرفته است: اینکه مشاوران با افراد طبیعی سروکار دارند در حالیکه روان درمانگران با افراد نوروتیک (روان‌نژند) و سایکوتیک (روان‌پریش) سروکار دارند. اگر چه چنین تفاوتهائی، سابقاً عادی و معمول بود ولی حالا دیگر این طور نیست. زیرا این عنوانها یعنی طبیعی، روان‌نژند و روان‌پریش تا حدی معانی و سودمندی خود را برای تفکیک این دو از دست داده‌اند.

مشاوره یا درمانگران

می‌توان این طور بیان کرد که در سطحی بالاتر، مشاور و درمانگرِ خوب آموزش دیده و تربیت شده هیچ فرقی با یکدیگر ندارند. هر دو تعلیمات اساسی در زمینه نظریه شخصیت، آسیب‌شناسی روانی و روشهای پژوهشی، مصاحبه و تست را دیده‌اند. هر دو علاوه بر تجارب مربوط به دروس عملی یک تا دو سال دوره کارآموزی را گذرانده‌اند و هر دو دارای درجه دکترا می‌باشند. در سطحی پایین‌تر، درمانگر معمولاً دارای درجه کارشناسی ارشد در مددکاری اجتماعی یا روان‌شناسی (بالینی یا تربیتی) می‌باشد و یک مشاور در این سطح دارای درجه کارشناسی ارشد در مشاوره و راهنمایی است. مشاوران، و درمانگرانی که در سطح کارشناسی ارشد کار می‌کنند معمولاً سی تا چهل واحد درسی دانشگاهی را می‌گذرانند که شامل یک یا دو درس کار – عملی است. بنابراین تفاوت میان شاغلان در این رشته ممکن است کم یا زیاد باشد.

محل کار

زمانی بود که درمانگران بیشتر در مراکز بهداشت روانی و یا مطب‌های خصوصی، کار می‌کردند در حالی که مشاوران غالباً در مکانهای آموزشی به کار اشتغال داشتند. اخیراً این وجه تمایزها از میان رفت. در حال حاضر مشاوران در بیمارستانها، مراکز بهداشتی روانی مراکز توانبخشی، مؤسسات تأدیبی، مراکز مخصوص افرادی که مورد بهره‌کشی قرار گرفتند، دادگاهها، خانه‌های نوجوانان، دفاتر مشاوره خانوادگی، مراکز بحرانهای خانوادگی کار می‌کنند. در عین حال که ایالتهای بسیار قوانین مربوط به صدور پروانه و جواز کار مشاوران را می‌گذرانند، مشاوران بیشتری نیز جذب کارهای خصوصی می‌شوند. شروط مربوط به گرفتن پروانه کار مشاوره بسیار بیشتر و سخت‌تر از گرفتن درجه کارشناسی ارشد می‌باشد. امروزه مدارس دولتی و دانشکده‌های بسیاری سعی در استخدام روان‌شناسان و روان‌درمانگران دارند.

روشها

در مورد روشهای مشاوره نیز اشتراکات آنقدر زیاد است که تفاوتها را کمرنگ می‌کند و یا آنها را به کلی از بین می‌برد. اما به هر حال مشاوره دارای ویژگی‌هایی می‌باشد که عبارتند از: درمان کوتاه مدت، استفاده بیشتر از آزمونهای روانشناختی، توجه بیشتر به مشکلات روزمره، تأکید بر فعالیت‌های آگاهانه نظیر تصمیم‌گیری‌ها و حل مشکلات، و بالاخره تأکید بیشتر بر پویایی‌های میان فردی است تا درون فردی.

پی‌نوشت‌ها:

1.Eysenck
2.Wolberg
3.Tyler
4.The American School Counselor Association (ASCA)
5.The American Personel and Guidance Association (APGA)
6.Loughary
7.Stripling
8.Fitzgerald
9. American Mental Health Counselor’s Association (AMHCA)
10. Intra Personal
11.Inter Personal
12. American Psychological Association (APA)
13.Brammer and Shostrom
14.Hahn
15.Maclean

منبع مقاله :
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریه‌های مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم